توطئه کردن (اِ کَ دَ) زمینه سازی کردن و طرح نمودن و تمهید مدعا نمودن. (ناظم الاطباء) ، دسته بندی سیاسی و غیرسیاسی بمخالفت کسی یا گروهی، کردن. رجوع به توطئه شود ادامه... زمینه سازی کردن و طرح نمودن و تمهید مدعا نمودن. (ناظم الاطباء) ، دسته بندی سیاسی و غیرسیاسی بمخالفت کسی یا گروهی، کردن. رجوع به توطئه شود لغت نامه دهخدا
توطئه کردن بد سگالیدن باهم ساختن ساخت و پاخت کردن، مقدمه چیدن برای وصول بامری ادامه... بد سگالیدن باهم ساختن ساخت و پاخت کردن، مقدمه چیدن برای وصول بامری فرهنگ لغت هوشیار
توطئه کردن دسیسه کردن، ساخت وپاخت کردن، تبانی کردن، اسباب چینی کردن، مقدمه چیدن، مقدمه چینی کردن ادامه... دسیسه کردن، ساخت وپاخت کردن، تبانی کردن، اسباب چینی کردن، مقدمه چیدن، مقدمه چینی کردن فرهنگ واژه مترادف متضاد